کد مطلب:77596 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:117

خطبه 112-در نکوهش دنیا











و من خطبه له علیه السلام

یعنی از خطبه ی امیرالمومنین علیه السلام است:

«و احذركم الدنیا فانها منزل قلعه و لیست بدار نجعه. قد تزینت بغرورها و غرت بزینتها.»

یعنی می ترسانم شما را به دنیا، پس به تحقیق كه دنیا منزل كوچ و عاریه است، و نیست سرای التذاذ و تعیش، به تحقیق كه زینت كرده است خود را به سبب فریفته كردن خود و فریب می دهد مردم را به سبب زینت خود.

«دار هانت علی ربها، فخلط حلالها بحرامها و خیرها بشرها و حیاتها بموتها و حلوها بمرها. لم یصفها الله تعالی لاولیائه و لم یضن بها لاعدائه»[1].

یعنی دنیا سرایی است كه خوار است بر صاحبانش، یعنی سبب خواری ایشان است در آخرت، پس مخلوط است حلال او با حرام او و خیر او با شر او و شیرین او با تلخ او و خالص و صاف[2] نگردانیده است او را خدا از برای دوستان خود و بخل نورزیده است او را از برای دشمنان خود.

«خیرها زهید و شرها عتید و جمعها ینفد و ملكها یسلب و عامرها یخرب.»

یعنی خیر دنیا نایاب است و شر دنیا مهیا و آماده است و جمع شدن اموال او نیست شونده است و پادشاهی او واگرفته شده است، از یكی می گیرند و به دیگری می دهند و آباد او خراب می شود.

«فما خیر دار تنقض نقض البناء و عمر یفنی فناء الزاد[3] و مده تنقطع انقطاع السیر.»

یعنی چه چیز است خوبی سرایی كه شكسته و خراب گردد مثل خرابی بنیان و

[صفحه 559]

عمری كه نیست گردد اندك اندك مثل نیست شدن توشه ی سفر و زمانی كه به آخر رسد مثل به آخر رسیدن سیر مسافر.

«اجعلوا ما افترض الله علیكم من طلبتكم و اسالوه من اداء حقه ما سالكم و اسمعوا دعوه الموت آذانكم قبل ان یدعی بكم.»

یعنی بگردانید آنچه را كه واجب ساخته است خدا بر شما از جمله ی مطالب و مقاصد شما و بخواهید از خدا آنچه را كه خواسته است از شما از ادا كردن و به جای آوردن حقوق او، یعنی توفیق ادای حق او را از او بخواهید، زیرا بدون توفیق او ادا نخواهد شد و بشنوانید خواندن مرگ شما را به گوشهای شما، یعنی آماده ی مرگ گردید پیش از آنكه خوانده شود مرگ به شما، یعنی پیش از آنكه علامات و امارات مرگ در شما پیدا شود و شما را بخواند به مرگ.

«ان الزاهدین فی الدنیا تبكی قلوبهم و ان ضحكوا و یشتد حزنهم و ان فرحوا و یكثر مقتهم انفسهم و ان اغتبطوا بما رزقوا.»

یعنی به تحقیق كه كسانی كه بی رغبتند در لذات دنیا گریه می كند دلهای ایشان اگر چه اسباب خنده آماده باشد از برای ایشان و بسیار است اندوه ایشان اگر چه اسباب شادی مهیا باشد از برای ایشان و بسیار است خشم ایشان بر نفسهای اماره ی ایشان اگر چه سبب خوشحالی از برای ایشان حاصل باشد به سبب آن چیزی كه روزی و نصیب ایشان شده است از متاع دنیا.

«قد غاب عن قلوبكم ذكر الاجال و حضرتكم كواذب الامال، فصارت الدنیا املك بكم من الاخره و العاجله اذهب بكم من الاجله.»

یعنی به تحقیق كه غایب گشت از دلهای شما یاد سر آمدن عمرها و حاضر شد در دلهای شما آرزوهای دروغ بی اصل، پس گردید دنیا مسلطتر بر شما از آخرت و گردید امور حاضره ی دنیا روانه كننده تر شما را از برای تحصیل آنها از امور آجله ی آینده ی آخرت، یعنی امور دنیا محرك شما باشد بیشتر از امور آخرت.

«و انما انتم اخوان علی دین الله، ما فرق بینكم الا خبث السرائر و سوء الضمائر، فلا توازرون

[صفحه 560]

و لا تناصحون و لا تباذلون و لا توادون.»

یعنی جز این نیست كه شما برادران یكدیگرید بر دین اسلام و مخلوق شدید بر فطرت اسلام برادرانه و جدایی نمی اندازد در میان شما و شما را از یكدیگر جدا نمی كند[4] مگر چرك قلوب پنهان شما و بدی دلهای نهان شما، پس آیا اعانت یكدیگر نمی كنید و بخشش به یكدیگر نمی كنید و محبت با یكدیگر نمی ورزید؟

«ما لكم[5] تفرحون بالیسیر من الدنیا تدركونه و لا یحزنكم الكثیر من الاخره تحرمونه و یقلقكم الیسیر من الدنیا یفوتكم، حتی یتبین ذلك فی وجوهكم و قله صبركم عما زوی منها عنكم، كانها دار مقامكم و كان متاعها باق علیكم.»

یعنی چه چیز است مر شما را كه خوشحال می شوید به اندكی از متاع دنیا كه می رسید شما به او؟ و اندوهناك نمی گرداند شما را اجر بسیار از آخرت كه شما محروم می شوید از او؟ و به اضطراب می اندازد شما را اندكی از دنیا كه فوت می شود از شما، تا اینكه ظاهر می شود آن اضطراب در صورتهای شما و در كمی صبر شما از چیزی كه واگرفته شده است از متاع دنیا از شما؟ گویا دنیا سرای درنگ و ماندن شما است و گویا متاع دنیا و اموال و دولت دنیا باقی خواهد بود[6] از برای شما.

«و ما یمنع احدكم ان یستقبل اخاه بما یخاف من عیبه الا مخافه ان یستقبله بمثله. قد تصافیتم علی رفض الاجل و حب العاجل و صار دین احدكم لعقه علی لسانه، صنیع من قد فرغ من عمله و احرز رضی سیده.»

یعنی منع نمی كند احدی از شما را از اینكه ملاقات كند برادر خود را به چیزی كه می ترسد آن برادر از او از معایب او، مگر اینكه می ترسد كه آن برادر نیز ملاقات كند او را به معایب او مانند او. یعنی چون كه شما شریكید در معایب احدی از شما، اظهار نمی كند بر برادر خود معایب او را، از ترس اینكه مبادا او نیز اظهار كند معایب آن یك را.

به تحقیق كه خالص گشتید در محبت با یكدیگر بر ترك آخرت و دوستی دنیا و

[صفحه 561]

گردیده است دین هر یك از شما به مقدار لیسیدن بر زبان خود و بر زبان او جاری است و دل او از اعتقاد به آن خالی است. خصلت شما مثل خصلت كسی است كه فارغ شده باشد از كار مولای خود و تحصیل كرده باشد خوشنودی او را، چنانكه آن كس فارغ است از عمل،[7] و به كاری مشغول نمی شود و مطمئن است، شما عملی نكرده مثل او فارغ و مطمئن خاطر باشید.

[صفحه 562]


صفحه 559، 560، 561، 562.








    1. در نسخه های دیگر: علی اعدائه.
    2. چ: و صاف و خالص.
    3. در نسخه های دیگر: یفنی فیها فناء الزاد.
    4. چ: نمی گرداند.
    5. در نسخه های دیگر: ما بالكم.
    6. چ: باقی نخواهد بود.
    7. چ: فارغ است عمل.